تصویر زیبای پیوند این بار در بیمارستان مسیح دانشوری بر کالبد 10 بیمار خسته از سال‌ها تحمل درد و رنج نقش بست و دو بیمار مرگ مغزی با اهدای اعضای بدنشان برای همیشه در دل‌ها ماندگار شدند.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، ساختمان کوچک بخش پیوند بیمارستان مسیح دانشوری شلوغتر از همیشه بود. خانواده‌های دو بیمار مرگ مغزی که سرگذشتی متفاوت اما سرنوشت مشترکی داشتند برای آخرین دیدار آمده بودند تا فرشته‌های زندگی بخش را به سوی خانه ابدی شان بدرقه کنند. مهدی حیدری مرد 40 ساله‌ای که بر اثر فشار خون بالا مرگ مغزی شده بود نخستین فرشته‌ای بود که به 5 بیمار نیازمند زندگی دوباره‌ بخشید.

سواد حیدری پدر مهدی که وضعیت روحی  نوه 9 ساله‌اش نگرانش کرده بود پس از امضای برگه رضایت اهدای عضو پسرش گفت: مدت‌ها بود که مشکل فشار خون داشت و چند بار از او خواستم تا این مسأله را جدی بگیرد. تنها بهانه زندگی‌اش محسن پسرش بود. او کارمند دانشگاه آزاد شهرری بود و وقتی به خانه می‌آمد با پسرش ساعت‌ها همبازی می‌شد.

وی ادامه داد: روزی که سکته مغزی کرد در محل کارش حضور داشت. او را به بیمارستان لقمان منتقل کردند. پسرم در کما بود و او را به بیمارستان طوس منتقل کردیم و تحت عمل جراحی قرار گرفت. پزشک معالج به ما گفت لخته خون در سر پسرم است که باید خارج شود. بعد از عمل به ما خبر دادند که مهدی مرگ مغزی شده است و دیگر چشم بازنخواهد کرد.

 نمی‌دانستم این واقعیت تلخ را چطور به نوه‌ام بگویم. یاد روزهایی افتادم که به ما می‌گفت اگر اتفاقی برایش افتاد اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنیم. می‌گفت دوست دارم بعد از مرگم یادگاری‌های خوبی برای پسرم بگذارم تا وقتی بزرگ شد به پدرش افتخار کند. او انسان صبور و با اخلاقی بود و برای حل مشکلات دیگران تلاش می‌کرد.



وی ادامه داد: می‌دانم که پسرم هیچ وقت بر نمی‌گردد اما می‌خواهم با اهدای اعضای بدنش انسان‌های دیگری را که به خاطر نداشتن عضوی امیدشان را به زندگی از دست داده‌اند دوباره به زندگی برگردانم. تنها خواسته‌ام نیز شنیدن صدای قلب پسرم در سینه کسی است که با آن زندگی خواهد کرد. امروز من هم به داوطلبان اهدای عضو اضافه شدم و درخواست کرده‌ام اگر روزی من هم مرگ مغزی شدم اعضای بدنم را به بیماران نیازمند اهدا کنند.

یادگاری از جنس بخشش

7 سال زندگی مشترک خاطرات زیادی را برای زن به یادگار گذاشته بود. هنوز هم نمی‌توانست این جدایی را باور کند. به چشمان بسته همسرش خیره شد و درد‌دل می‌کرد. همیشه همراهم بودی ولی این بار به تنهایی به سفر می‌روی. می‌روی اما یادگاری هایت تنها دلخوشی زندگی‌ام هستند. مهریه‌ام را می‌بخشم اما به شرطی که در آن دنیا بازهم کنارم باشی. زن اشک می‌ریخت و به روزهایی فکر می‌کرد که در خانه از دانش‌آموزانش حرف می‌زد و او با اشتیاق زیاد گوش می‌داد.

محمدحسین عباس فرد جوان 38 ساله فرشته نجاتی شده بود تا زندگی را به چند بیمار نیازمند هدیه کند. زهرا که 7 سال از بهترین روزهای عمرش را در کنار همسرش سپری کرده بود پس از امضای برگه رضایت اهدای اعضای بدن همسرش گفت: من دبیر هستم و محمد حسین مهندس شیمی بود. روزهای خوبی در کنار هم داشتیم و من هر روز از مدرسه و اتفاقاتی که در کلاس هایم می‌افتاد تعریف می‌کردم و محمد حسین با اشتیاق گوش می‌داد. دو سال اخیر دوبار تشنج کرد و بار آخر وقتی در خانه مادرش بود دچار تشنج شد.

 او را به بیمارستان قائم کرج رساندیم و از آنجا به لقمان حکیم منتقل شد. پزشکان بعد از معاینه به ما گفتند به خاطر تشنج همسرم به کما رفته و مرگ مغزی شده است.

وقتی پیشنهاد دادند که اعضای بدنش را اهدا کنیم یاد روزی افتادم که باهم مستند اهدای عضو را که از یکی از شبکه‌ها پخش می‌شد تماشا می‌کردیم. آنجا به هم قول دادیم اگر هرکدام از ما مرگ مغزی شدیم اعضای بدنمان را به بیماران نیازمند اهدا کنیم.

می‌خواهم آخرین خواسته‌اش را هم انجام بدهم و امیدوارم در آن دنیا بازهم کنار هم باشیم. اعتقاد دارم که زندگی بخشیدن به دیگران زیباترین کاری است که ما می‌توانیم انجام بدهیم. «اعضای بدن همسرم یادگارهایی هستند که به بیماران دیگر زندگی می‌بخشند و سال‌ها زنده خواهند بود. من همه 714 سکه‌ای که مهریه‌ام است را بخشیدم تا من هم در بخشش بزرگ همسرم نقش کوچکی داشته باشم.»
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار